- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
روشن تر از روز است خیلی بامرامند وقـتی کـریـمـان با گـدایـان هم کـلامند الحـق که آقـازاده هـا یک یک امـیـرنـد الحق که نوکـرزاده ها یک یک غلامند در فقرِ محضِ خود غنیِّ محض هستم وقـتی گـدای ایــن درم، مـردم گـدامـند عـیـن عـدم هـسـتـیم و با آنان وجـودیم پـس مـا هـمـان هـائـیم که آن ها بـنامـند سـنّ زیــاد و ســنّ کـم، فــرقـی نـدارد ایـن خــانــواده از طـفـولـیـت امـامـنـد چـیـزی نـدارم جـز «سلام الله علیهم» فـرزنـدهـای فـاطـمـه بـا احـــتـرامـنــد هر صبح خورشیدند ودرهرشـام ماهند ایـن چهـارده تا روشنی صبح و شامند و الله ایــن پــــروانـگـی مــا مـی ارزد هـر چند خـاکـسـتـر شـدیم اما می ارزد یک جان نـاقـابـل بـه پایت ذبـح کردیم حـالا کـه شد مـال تو از حالا می ارزد این گـریـه ها را آیـهٔ تـطـهـیـر گـفـتـنـد یک قـطـرهٔ آن بیـش از دریـا می ارزد بـا کـاظـمـیـن تو بـهـشـتی دارم اینـجـا پـس زنـدگی در عـالـمِ دنــیـا مـی ارزد پس ارزش گهواره ات کعبه است حتماً وقتی عصای حضرت موسی می ارزد! دستی بکـش بـیـنا کنی این چـشـم ها را بـا معـجـزات تـو چه نـابـیـنا می ارزد! کافی ست ما را این که بابای تو خـندید لـبـخـنـد بـابـای تـو یک دنـیـا می ارزد سـر می نهـم بر پـای تو قـیـمت بگـیرم هـر جا نمی ارزد سرم این جا می ارزد
آن که کمـش را نیـمه شب آورد دادت دارد زیـادش مـی کــنـد لـطـف زیـادت آقا منم...آن رختْ پـاره...پا بـرهـنه... آن شب؛ شب جمعه مرا که هست یادت! تـو کـیـسـتـی؟ تو از کـریــمـان بــلادم مـن کـیـسـتـم؟ مـن از گـدایـان بــلادت آن کـه مــرا حـالا مُــریـد تـو نـوشـتـه حـتماً تو را هم می نویسد «یا مراد»ت توجان مایی،پس بگیر این حق خود را نفرین بر آن که جان گرفتی جان ندادت توهرکجا پا می نهی؛ هرصبح خورشید عــرض ارادت مـی کـنـد بر بـامـدادت بـابـای تـو با دیـدن تو گـریـه مـی کـرد بـا گـریـه لطـف دیگری دارد عـبـادت آبـاء و اجـدادت همه یک یک جـوادند پس می نـویـسـیم ت جـواد بن الجـوادت این چهـارده آئـینه از بس کـه شبـیه اند در شأن و خُلق و خو، نمی دانی کدامند بر روی پایت می گآذارد شیعـه سر هم جـبـریل حـتی می گـذارد بـال و پـر هم به خـاک پایت احـتـیاجی نیـست اصلاً وقتی دوا می سازم از این خاک در هم تو کعبه ای! آن کعبه ای که در طـوافت بـال و پـر مـا سـوخـته حـتی جگـر هم بـا آبــروی تــو تـهــجّـد آبــرو یــافـت فـیض از مناجات تو می گیرد سحر هم با این جـمـالـی که تـو را دادنـد، بـایـد بـیـن خــریــداران تــو بـاشـد پــدر هـم نـام مـرا هـم بـین این عـشـاق بنـویـس بگذار تا جا خوش کند این یک نفر هم ای جان به قـربان تو و دورِ شـلـوغت یـوسـف شـدن بـازار دارد، دردسر هم در کـوچـه جـانِ ما نـقـابت را بـیانـداز اینگونه چشمت می زنند این ها نظر هم هـستـند یک یک شیـرها دنـبـال دامـت چــشـمان آهــوی خـراســانِ پــدر هــم فهم من از لطف جـوادی تو این است: که آن چـه را گـفتـیم دادی، بیـشـتـر هم مـا را ببـر تا کـاظـمـین این بـار با هم مـا را بــخر در کاظمین این بار درهم جز عجـز، سائل چـاره ای دیگر ندارد وقـتــی کـریــمـیِ خـــدا آخـــر نــدارد مـا را بـرای در زدن معـطـل نکـردند اصـلاً بـیـوت ایـن کـریـمـان در ندارد این خـانـواده کودکش ذاتاً بزرگ است نـام عــلـی کـه اصـغـر و اکـبـر نـدارد طفـل رباب ست و ولیکن عـادتش بود از شــانـهٔ عـمــه سـرش را بـر نـدارد بین مقـامات ربـاب این شأن کافـی ست که هیچ کس جز او عـلی اصغر ندارد وقتی که آمد لشگر کـوفه به هم ریخت مـیـدان عـلـمـداری از یـن بهـتـر ندارد وقتی که آمد لشگر از دور پدر رفت آخـر گـمـان کـردنـد که لـشـگـر نـدارد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
نشـسـتهام بـنویـسم گـدا نمیخواهی؟ مـیان خانـۀ خود بی نوا نمیخواهی؟ نـشـسـتهام بنـویـسم کـریـم یـعـنی تو کریمزاده تو حاجت روا نمی خواهی شنیدهام که عطایت زبانزدهمه است نـیـازمـنـد بـرای عـطـا نمـیخـواهی به خاک تیره اگر بنگری طلا گردد تو علم و معجزه و کیمیا نمیخواهی قسم به روی شما خوب مـیشوم آقا فقـط بـیا و نگـو که مرا نمیخواهی مـنم اسـیـر نگاه پر از عـطـوفت تو من از نگاه تو خواندم شما نمیخواهی که من جدا شوم از تو وَ خوب دانستم که میکنی ز محبّان خود هواخواهی هرآنکه بسته به چشمت دخیل سیّدنا نـشـسـته روی پـر جـبرئـیل ســیّـدنـا من آمدم که بگـویم به تو سـپاسـم را وجـمع میکنم این بار من حـواسم را که تـا دگر نبـرم یأبنَ فاطـمه هرگز به غیـر کـوی شما دست التـماسم را برای آنکه بـیــایم به محـضـرت آقـا روا بُـود کــه مـرتّب کـنم لـباسـم را میان آیِـنهکـاری چنـان شدم تـکـثـیر هـزار مـرتبـه دیـدم من انعـکـاسم را به غیر نان شما که نخورده ام هرگز بـبیـن زبان و دهـان نمکشـناسم را میان دغـدغـه ها عـطـر عـاشـقی آید فرونشاند دراین دل غم و هراسم را دلـم کنـار شما خـانه در فـلـک دارد جواد فاطمه نامت عجب نمک دارد بــرای ذات خــداونـد امـتــدادی تـو دوباره نور خدا را به سینه دادی تو زمینِ مُـردۀ مـردم دوبـاره احیـا شد ازآن زمان که براین خاک پا نهادی تو تجـلّی نـبی و حـیدر و حسین هستی کـه بـا تهاجم هر فـتنه در جهادی تو تواز مریضی هرشیعه غصّه میخوردی ز شـادمـانی دل های شیعـه شادی تو تـمام جـود خـدا را اگر کنم تـفـسـیر رسم دوباره به نامت زبس جوادی تو نثار روی تو خواندم وَ أن یَکادم را به عـالـمی نـدهـم ذکـر یا جـوادم را به پیش نام شما پا شدم خدا را شکر دوباره مست تولّا شدم خدا را شکر مـن از ولایت تو آبـرو گـرفـتـم پس کـنار نـام تو آقـا شـدم خـدا را شکر از آن قـدیم کـه مهر تو در دلـم افتاد مـقـیـم عـالـم بالا شـدم خـدا را شکر تو در نهایت اکرام و من تُـهی دسـتم مـقـابـل تو تـمنّـا شـدم خـدا را شکر تـو در کرانـۀ یـا ربّـنای من هـستی من از دعای تو دریا شدم خدارا شکر من از علاقه و عشقت به مادرت زهرا مُحبّ حضرت زهرا شدم خدارا شکر هـزار غبـطه به پای نگات میریزم تمام عـمر خودم را به پات میریزم من از نـگـاه مـدامت دوام مـیگـیرم ولایـت از سـخـنـان امـام مـیگـیـرم به خاک میکـده من سر فرود آوردم فـقط ز دسـت کـریم تو جام میگیرم من آنـقَدَر بـه شما می دهـم سـلام آقا که آخر از تو عَلَیکَ السّلام میگیرم اگرچه بال و پرم زخمی از زمانه شده مـن از دوای شـما الـتـیـام میگـیـرم کـبوتـرم که شـدم جـلـد گـنـبد زرّین فقط پر از سر این برج و بام میگیرم به سنگفرش حریم تو میکشم دستم تـبـرُّکـاً در بـیـت الـحـرام میگـیـرم تو رتـبه ای بده تا خاک پایتان باشم چه خوب پیش شما من مقام میگیرم غلام هیچ کسی جز شما نخواهم شد گدای کس به جزإبن الرّضا نخواهم شد تو آمـدی که شـوی قـبلهگاه مردم ما تو آمدی شـده دلـشاد امـام هـشـتم ما تو آمدی که رود غم ز سینه ها دیگر و تا همـیشه بـمـانـد به لب تبـسّـم ما تو آمدی که به مردم نشان دهی حق را فقـط صفا بـنویسی بر این تـلاطم ما من و دلم به تو سوگند عاشقت هستیم مـحـبّت تـو بُـوَد بـاعـث تـفــاهـم مـا تو آمدی که شوی با گدات همـسفره که نان جو بخوری جای نان گندم ما کنار حضرت معصومه یادتان کردم چه وقت بهر زیارت تو میروی قمِ ما؟ دلم دوباره به یادت به شور و شین آمد به سر هـوای پریدن به کاظمین آمد امـیـر هـر دو سرا یا جـواد ادرکنی نـظـر نـما به گـدا یا جــواد ادرکـنی بـه حـقّ مـادرتـان فـاطـمه قـسـم آقـا بـخـر مـرا ز وفـا یـا جـواد ادرکـنی خـدای جـودی و جـود خدای مـنّانی به سائـلت کن عطا یا جـواد ادرکنی طواف کوی تو برتر بُـود ز بیتالله قسم به سعی و صفا یا جواد ادرکنی رود به سوی بهشت خدا هرآنکس که تو را نـموده صدا یا جـواد ادرکـنی فــقــط ز راه ولای تـو یـا ولــیَّ الله روم بـسـوی خـدا یـا جـواد ادرکـنی نشستهام که بگیرم برات رفتـن خود به شهـر کرب وبلا یا جواد ادرکنی تویی تو زادۀ شمسُ الشّموس یا مولا عـلیّ اکـبر سلـطـان طـوس یـا مولا نشـستـه مـرد غـریبی کـنار گهـواره کـنـار گـریـۀ بـی اخـتـیـار گـهــواره رضـا نشـسـته بخـواند نـوای لالایی بـرای کـودک زیـبا عُــذار گـهــواره چقدر شب به سحر درد ودل کند با این گـلی که شد همه باغ و بهار گهواره چـقـدر طعـنه شـنـیـده ز دیـر آمدنت چـقدر سخت گـذشت انتظار گهواره دوباره صحبت گهواره و نوای لالایی دوبـاره مـرثـیـۀ شـیـر خوار گهواره میان هُرم عطش مادری صدا میزد بخـواب کـودک دل بیـقـرار گهواره امان ز اشک رباب و غم علی اصغر چه بد شد عاقبت آن روزگار گهواره نشد که لب بزند کودکش به آب ای وای نشد که قد بکشد کودک رباب ای وای
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
ای تو فرزند رضا،ای چشمۀ جوشان،سلام رونق از فیض تو دارد عالم امکان، سلام! ای شبیه موسی عمران گشوده بحر جود ای چو مريم، مادرت مرضیۀ یزدان، سلام ای تو مولـود مـبارک از تبار فـاطــمه ای سر پاکت رضا بنهاده بر دامان، سلام وارث عـلم رضا و مـعـدن عـلـم عـلی موضع سرّ نبی درفضل و دراحسان، سلام از ولادت با تو برپا خیمۀ تقوی، درود تا قیامت از تو روشن خانۀ ایمان، سلام ای به گهواره شهادت گفته بر توحید حق ای شده نام نبی بر نامهات عنوان، سلام ای علی موسی الرضایت هرشب از شکر خدا تا سحر در محضر گهوارهات خندان سلام در رخت نور امامت از ولادت جلوهگر بر تو ای مهر ولایت، تا ابد از جان، سلام بر تو و بر خاندانت ای سحاب لطف حق تا قـیامت بر شـمار قـطرۀ باران، سلام
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام جواد علیهالسلام
در خلوت یاران اثری بهتر از این نیست در چله گرفتن ثمری بهتر از این نیست ما خــم شراب از جگـر غوره گـرفتیم در میکدۀ ما هـنری بهتر از این نیست سـجـاده بـیاریـد که تا صبح نـخـوابـیـم در بین سحرها؛ سحری بهتراز این نیست مـا درد نگــفــتـیـم ولـی بـاز دوا کـرد در شهر، طبیب دگری بهتر از این نیست حـق داشـت بــنـازد پـدر پـیـر مـدیـنـه درهیچ کجایی پسری بهتر از این نیست گـفـتند جــواد است سـر راه نـشـسـتـیم درجمع گدایان خبری بهتر از این نیست پر کرد به اجـبار خـودش کیـسۀ ما را درکوچۀ ما رهگذری بهتر از این نیست گـفـتـنـد ســلامی بـده و زائـر او بـاش دیدیم در عالم سفری بهتر از این نیست پـس زائــر یـاریـم تـوکــلـت عـلـی الله مـا عـبـد نـگــاریـم تـوکـلـت عـلـی الله هـجـران تـو و تـیـغ بـلا فـرق نـدارنـد در طرز شـهـادت شهـدا فـرق نـدارند کافی است که پای تو به یک سنگ بگیرد این گونه که شد سنگ وطلا فرق ندارند ایـام طـفـولـیت تو عـیـن بـزرگی است در مـعــجـزه، ایـام خـدا فـرق نـدارنـد از رحـمت تـــو دور نـبـودند، سیـاهـن وقـت کـرم تـو، فــقــرا فــرق نـدارنـد پـائـین سـرسـفـره تو نـیز چو بـالاست در خـانـۀ تو شــاه و گـدا فـرق ندارند مـا کـار نـداریـم رضـا یـا که جــوادی در مـذهـب مـا آیـنــه هـا فـرق نـدارنـد تو آمـده ای تا که ســرآمــد شـده بـاشی بیمار شدن از من وعـیسی شدن از تو لب تشنه شدن از من و دریا شدن از تو بگــذار قــدم هــای تو را خـوب بـبـیـند هـستـند کـریـمان دو عالـم سر خـوانت یکـبـار نخـورده است گره کیسۀ نانت در راه مـبـــادا قــدمـت خــار بــبـیـنـد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
قسم به آن که به گنجشک بال و پر داده هـمـان که بال قـنـوت دم سـحــر داده قسم به سـورۀ خـورشـید و آیه آیـۀ آن که نـور را بـه دل روشـن بـشـر داده قسم به آه درخـتـی بـدون بَر، که جـبر شکوه ساقۀ خـود را به یک تبـر داده دمـیـده بر دم صـور مـدیـنه اسـرافـیل تـرانه خـوانده و آواز عـشق سر داده که هان تمامی هفت آسمان نظاره کنید فـلک به دامن خـورشیـدتان قـمر داده کسی که وارث پیغمبر است ابتر نیست خـدا دوباره به این خانـدان پـسر داده پـســر نه کـوثــر قــرآن ضـامن آهــو جــواد آل عــلــی جــان ضـامـن آهــو همان که سجده گهش آسمان عیسی شد همان که خاک درش کوه طور موسی شد همان که ذره شد از لطف چشم اوخورشید همان که قطره ز دیدار او چو دریا شد همان که روشنی چشم آسمـانی هاست ســتـارۀ ســـحـــر آسـمــان بـابــا شـد همان که در وسط طعنه ها و تهمت ها رسید و قصۀ کـوثر دوباره احیــا شد رسید سیب بهشت خـدا، خـدا را شکر رسید یوسف یعقوب ما، خدا را شکر به شیوۀ پدر این چشم مهربان شده است همان نگاه همان عاطفه همان شده است همان صمیمیت وگرمی و صفایی سبز همان پناه که آهـو دخیل آن شده است اگر غـلـط نکــنـم بــوی یــاس می آیـد اگر درست بگویم رضا جوان شده است جـواد، جـود خـداوند آسـمـان ها هست که با زبان زمیـنی او بیان شده است منم گدای امامی که قرص مهر و ماه به دست سائل او مثل قرص نان شده است فقـط نه مـلجأ حـاجات مـردمان زمین که مأمـن هـمـۀ آسمـانـیان شــده است کسی که سائل این خانه هست می داند جــواد، جـود کـنـد سـائـلـی نـمی مـاند مخـاطب هـمـۀ نـامـه های من شـده ای توسـلی همه روزه بـرای من شـده ای در این زمین که هوای نفس کشیدن نیست حـیات من، نفس من، هوای من شده ای دلـم بـهــانـه صـحـن تو دارد آقـا بـاز بـهـانـۀ سـفـر کــربـــلای من شـده ای مرا سـفـر، سفر کـاظـمـیـن قسمت کن مـرا زیـارت قــبـر حسیـن قسمت کن
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
وقتی بساط عـشـق بازی چـیـده می شد سـجـادۀ سـبـزی کـنـارش دیـده می شد یک پـیـرِ عـاشق با دعـای مستجـابـش در امـتـحـانِ عـاشـقی سنجـیـده می شد صبرش اگرچه شهرۀ هفت آسمان بود گه گاهی از زخم زبان رنجیده می شد گویا دوباره کـوثـری در بین راه است کـم کم سحـر شـام دل غـمدیـده می شد از نور زهـراییِ این فـرزند خـورشـید طومارغربت در جهان برچیده می شد دانـید این اسطـورۀ دلـدادگـی کـیـست؟ در آسـمـان ها این چنین نامـیده می شد او کیست؟ آقازادۀ شمس الشموس است آرامش جـان و دلِ سلطان طوس است او مثل نوری جلـوه کرد و بهترین شد همچـون رسـول الله پـیـغـمبر ترین شد از آسـمان ها آمد و جـاری تر از اشـک مانند زهــرا مــادرش کـوثـرترین شد سـر تـا به پـایش بود تـوحـیـد مـجـسّـم بر بـادۀ رب الـکــرم سـاغــرترین شد او چـند سالی گر چه مهـمان بود ما را امـا تـجـلّی کــرد و نـام آور تـرین شد بر تـار گـیـسویش گـره خـورده دل ما این شاه زاده، تک پسر، دلبرترین شد شـد زنـــده یـاد یــوسـف لـیـلا دوبـاره ابن الـرضا بود و عـلی اکـبـرترین شد در چند جایی که عـیان شد غـیـرت او با نـام زهـرا مـادرش حـیـدرتـرین شد فـرمــود بابـایـش از او بـهـتـر نـبـاشـد مــولــودی از او بـا بـرکـت تـر نـباشد او آمـد و ابن الـرضـایـی کــرد مــا را از بـرکت نـامش خـدایـی کـرد مـا را مـشـتی ز خـاکـیم و قـدم بر ما نهـاد و تا عرش برد و کـبـریـایـی کـرد ما را دسـت کــــریــمِ ایـن امــامِ ذرّه پــرور یک عـمـر مشـغـول گدایی کرد ما را صـوت دل آرای مـنـاجـاتـش سحـرهـا سر مست جانـان و هـوایی کرد ما را بوسـیدن خال رطب دارش در این ماه مـهــمـان بـزم با صـفـایـی کـرد ما را یک قـطـرۀ اشک از کـنـار سـفــرۀ او هر نیمه شب مردی بکـایی کرد ما را از گـوشۀ صحـن و سرای کـاظمیـنش مست حـسیـن و کـربـلایـی کرد ما را نـیـمـه نـگـاه اوست تـسـکـیـن الـفـؤادم دلـــداده ی اوصـــاف والای جــــوادم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
امشب بهـشـت آرزو را بـاز كـردنـد سرى ز اسرار مگو را بـاز كــردند خُـم خـانـۀ تـوحـيد را در بر گشودند بر باغ جـنّـت یک در ديگر گشودند مستان صافى دل كه قدسى نام دارند كوثر به جاى مى درون جـام دارند
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
نـسیـمی از سر زلـفت بـهـار دنـیا شد تو آمدی و امیــدی به عشق پـیـدا شد درـست مـثــل زمــان تــولـد زهــــرا مدیـنه مثـل زمـین های مکـه زیبـا شد هزار و چهار صد سال می شود که خدا مرا پیاله به دست شرابتان کرده است چـگـونه شـکـر بجا آورد اسـیـری که غلام حلقه به گوش تو بوده مادر زاد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
دست گـدای بـاده به دامـان رسیده است اوضاع دل دوباره به سامان رسیده است شوریده و پر از طرب و شاد و نغمه خوان بلبل به صحن سبز گـلستان رسیده است شوری به پاست در دل هرعاشق خراب بر کار عشق سلسله جنبان رسیـده است افـتـاده است غـرق تـواضـع به پـای او عرشی که دید مظهر ایمان رسیده است با جنس ناب و بوی گلاب و شمیم دوست با روحـی از لطافت بـاران رسیده است این مه جـبین که نـور دو چشم امام شد با عطر و بوی پونه و ریحان رسیده است از بـرکـت قـدوم پـُر از نـور این پـسـر چـشم رضا به خلقت باران رسیده است بر روی قـلب مـردم ایـران نـوشـته شد باب الــورود شـاه خـراسان رسیده است اینگونه است، میشود اینگونه هم نوشت باب الـمـراد مـردم ایـران رسـیـده است او چلچـراغ راه عروج است و عاشقی پیر و مراد و مرشد خوبان رسیده است او معجزات چشم کریمش نگفتنی است تعریف و وصف علم عظیمش نگفتنی است
: امتیاز
|